جدول جو
جدول جو

معنی پوشیده بودن - جستجوی لغت در جدول جو

پوشیده بودن
(وَ کَ)
مستوربودن. مقابل برهنه بودن، آشکارا نبودن. مخفی بودن: اما حال املاک ایشان، حال آن بر ما پوشیده است، و ندانیم که... (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وُ)
ملبس کردن. پوشیده داشتن. پوشیدن. بچیزی فرا گرفتن چیزی را، مستور داشتن، نهان کردن. پوشیدن. پوشیده داشتن. مخفی کردن. تعمیه. (تاج المصادر) : ادغام، پوشیده کردن چیزی در چیزی: چنانکه دیدم چندیست که من آنجا رسیدم و سوی هندوستان خواهد رفت و از من پوشیده کرده، میگوید بغزنین خواهم بود یکچند. (تاریخ بیهقی ص 667)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ملبس شدن. بتن کرده شدن. تغطی. تغشی. تستر. استتار. انتقاب. فرا گرفته شدن چیزی بچیزی. انخساف. انغمام. (تاج المصادر). اکتنان. (تاج المصادر) (منتهی الارب). تکنین. تطمس. انطماس. لیه. التطاط، پوشیده شدن زن. (منتهی الارب). تلبس، لوذ، لواذ، لیاذ، پوشیده شدن بچیزی. تکفر، پوشیده شدن در سلاح. (تاج المصادر). تدجیج، پوشیده شدن بسلاح. (از منتهی الارب) ، مخفی شدن. پنهان ماندن. پنهان شدن. بوص. (منتهی الارب). اکتنان. (منتهی الارب) (تاج المصادر). استبطان. اشکال. (تاج المصادر). اشتباه. ادحال. دسوه. ضرء. انطماس. کمون. (منتهی الارب). انکتام. (تاج المصادر). سرق. (منتهی الارب). استبهام. ودس. (تاج المصادر) (منتهی الارب). تواری. (منتهی الارب). التباس. تکمی. (تاج المصادر) (منتهی الارب) : چنانکه دمادم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادند تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود. (تاریخ بیهقی ص 366). انطلاس، پوشیده شدن کار. (منتهی الارب). اشتباه، پوشیده شدن کار. عمامه، پوشیده شدن خبر. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
بینندۀ نهانی:
آن است نیکبخت که پوشیده بین دلش
از حشر بر یقین بگواهی گیا شده ست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
ملبس کردن پوشیدن فرا گرفتن چیزی را، مستور داشتن، نهان کردن مخفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ملبس شدنتکفرپوشیده شدن در لباس، مخفی شدنپنهان ماندن نهان گشتن: چنانکه دما دم قاصدان میرسیدند و مزد ایشان میدادن تا کار فرو نماند و چیزی پوشیده نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوشیده بین
تصویر پوشیده بین
بیننده نهانی باطن بین
فرهنگ لغت هوشیار